ﺑﺒﺮﻣﺎﻥ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﻃﻔﻠﻴﻢ ﺩﺍﻳﻪ ﺍﻡ ﻧﻲ‬ ‫ﺧﺸﻜﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﻜﻮﻫﺎﻥ ﺳﺎﻳﻪ ﺍﻡ ﻧﻲ‬ ‫ﺑﺒﺎﺯﻡ ﺷﺮﻱ ﻫﻴﭻ ﭘﺎﻳﻪ ﺍﻡ ﻧﻲ‬ ‫ﻭﺍﻧﻢ‬ ‫ﺑﺎﺯﺍﺭ‬ ‫ﺑﺒﺎﺯﺍﺭﻡ ﺷﺮﻱ‬ ‫***‬ ‫ﺍﺯﻡ ﺩﺭﺩﻩ ﺟﺮﻱ ﺑﻠﺒﻞ ﻣﺼﺎﺣﺐ‬ ‫ﻛﻮﻫﺎﻧﻢ ﺳﺮﺑﻠﻨﺪﻱ ﺧﻮﺭ ﻣﺼﺎﺣﺐ‬ ‫ﻧﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﻧﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺻﺎﺣﺐ‬ ‫ﺑﻪ ﭘﻨﺞ ﺭﻭﺯ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺎﻳﺮ ﺑﻮﻳﻨﺎ‬ ‫***‬ ‫ﻣﺮﮒ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺻﻼﻱ ﻣﻦ ﻧﺰﺍﻧﺴﺖ‬ ‫ﺩﻧﻴﺎ ﺩﺍﺭﻱ ﺑﻼﻱ ﻣﻦ ﻧﺰﺍﻧﺴﺖ‬ ‫ﻣﺎﻳﻪ ﺍﻡ ﭘﻨﺞ ﮔﺰ ﻫﻼﻱ ﻣﻦ ﻧﺰﺍﻧﺴﺖ‬ ‫ﺷﻬﺮ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﻫﻤﻪ ﺑﺎﻳﺮ ﺑﻮﻳﻨﺎ‬ ‫٠٦ - ﺧﻮﺷﺎ‬ ‫٦ – ﺷﺎﻣﺎﻧﺖ‬ ‫٦ - ﻗﻬﻘﻬﺖ‬ ‫٦ – مسالمت‌‌آمیز باشد و

می‌تواند با اعتصاب‌های

سراسری کارگری آغاز شود

[Open menu] [Share] 0 0 04/12/17--09:50:

مصاحبه ژاله توکلی و

کیانوش توکلی با تلویزیون

اندیشه شصت و ششومين(٦٦)

برنامه "اينده ايران" از

تلويزيون انديشه با حضور

خانم زاله و كيانوش توكلي

، اقايان بهمن فتحي و

افشين جم، در باره اسلام و

مسلمانان در كشور

دانمارك، بررسي اوضاع در

منطقط خاور ميانه و

انتخابات در بيش رو در

ايران. [Open menu] [Share] 0 0

04/19/17--02:58: کارهای بزرگتری

در پیش داریم کارهای

بزرگتری در پیش داریم

نقدي بر عدم صداقت مدير

ايرانگوبال چهارشنبه,

آوریل 19, 2017 - 11:58 علی

سلیمانی جناب آقای کیانوش

توکلی مدیر محترم ایران

گلوبال با درود فراوان

کارهای بزرگتری در پیش

داریم لطفا به ان

بیاندیشید در ویدیویی که

در پاسخ آقای احمد اوبالی

مدیر محترم گوناذ تی وی

منتشر کرده اید نام بنده

را نیز به میان آورد ه اید

و در جاها ی دیگری نیز به

توصیف مسایلی پرداخته

اید. پرداختن به مسلیلی

این قبیل ٬ ُ شرط انصاف و

وجدان کار مطبوعاتی آن

بود صداقت و راستی را در

نظر میگرفتید حداقلش این

می بود که صداقت شما در

برابر من زیر سوال نمیرفت.

موضوعاتی که به کار برده

اید در بین ما مطرح شده

اما با عرض تاسف با شکلی

سانسور شده است که موضوع

به نحوی بیان گردیده که

گویا من تلفن کرده ام و از

شما درخواست کرده ام که

مقاله آقای لوایی از سایت

شما حذف شود آیا حقیقتا

قضیه آن طور بوده که شما

آن را مطرح کردنه اید؟ من

شما را به وجدان خود

واگذار میکنم اما چیزی که

باید بگویم آن است که چه

دلیلی داشت من به شما زنگ

بزنم ؟ عده ای از دوستان

حتی میتوانم نام انها را

در حضور آقای لوایی بگویم

از بنده تقاضا کردند به

نحوی به موضوع اقایان

لوایی و احمد اوبالی

خاتمه دهم . در این خصوص

یکی از دوستان در تلگرام

نشستی با اقای لوایی و یک

نفر دیگر با حضوربنده

برگزار کردیم و قرار شد من

به شیگاگو رفته وحضورا به

این موضوع خاتمه دهم من با

آقای لوایی روابط بسیار

نزدیکی چه در داخل یعنی

دورانی که ما در شمس تبریز

باهم کار میکردیم و چه در

باکو که در دوران مهاجرت

بودیم داشتیم ایشان دوران

بسیار سختی را

میگذرانیدند و به قدری

مریضی بدحال بودند که

گاهی سه یا چهار ماه قادر

به شناختن افراد نبودند

من حقیقتا دیدم که دور از

انسانیت است چنین فردی را

تنها گذاشت و مایی که پولی

حتی برای امرار معاش

نداشتیم معالجه ایشان را

در باکو غیرممکن میدانستم

جهت کمک به ایشان به هر

سفارتخانه ای سر زدم و

نهایت یکی از مسولین

وزارت امورخارجه امریکا

که با بنده دیداری داشتند

من قضیه آقای لوایی را به

ایشان گفتم و مساعدت و کمک

به ایشان را درخواست کردم

و حتی ملاقاتی بین آنها

ترتیب دادم و جالبش این

بود که قبولی ایشان در

امور پناهندگان سازمان

ملل و پذیرش وی از آمریکا